حاشیه فقه و اصول

حرف های زده نشده در باب معارف اسلامی، حقوق اسلامی، حکمرانی و فقه و اصول

حرف های زده نشده در باب معارف اسلامی، حقوق اسلامی، حکمرانی و فقه و اصول


۲۲:۵۷۰۶
ارديبهشت

ما آدمیان مدرن هرچه پیشتر برویم از غرابتمان کاسته می­ شود و هرچه بگذر دیگر چیزی ما را شگفت­ زده نمی­ کند و در نهایت همه چیز برایمان دلپذیر می­ شود. اینجا نقطه­ ای است که به فرهنگ تاریخی نامگذاری شده است.
روشن ­تر صحبت کنم؛ توده ­ی سیاه، سیال و چرکین داده­ ها و آواز غریب و وحشتناک دانستی­ ها آنقدر زیاد است که آدمی چاره ­ای جز خریت ندارد. هر کجا آدمیان تیزبینانه نگریسته ­اند مفهومی دیگر در کنار خریت نمایان گشته است، تنفر و تهوع.
منظور من آن است که تصور متاخر بودن، می­ تواند تصوری خطرناک باشد. این باور که ما دیررسیدگان اعصاریم، باوری بس فلج­ کننده ­ای است و با این وعده موهوم نمی­توان تمام والاترین تجربه اعصار گذشته را جمع کرد.
از انسانی که در سیل تاریخ، فرهیخته گشته و در رودخانه جهانی شدن، متعصب شنا بوده چه کاری ساخته است؟ چگونه باید از آن نفرتی که ذکرش رفت، بهره جوید؟ به نظر می رسد آدمی باید در برابر وضعی قیام کند که در آن او فقط آنچه را که شنیده تکرار می کند، آنچه را که از قبل معلوم است می آموزد و آنچه را که از قبل موجود است تقلید می کند.

مهدی باقری طادی
۲۱:۴۳۰۵
ارديبهشت


در ادبیات فارسی ما به خر توجه شده است. سعدی علیه الرحمه می فرمایند که
خر عیسی گرش به مکه برند     چون بیاد هنوز خر باشد
اگر با مثنوی مولانا مانوس باشید باید بگویم عنوان دیگری هم می­توان برای این اثر ادبی گذاشت؛ خرنامهwink. چراکه مولوی بسیار و در مناسبت­های مختلف از خر صحبت کرده.
از علم می توان انتظارات مختلفی داشت مثلا خرابی ها را آباد کند، نادان را دانا کند و آینده را بسازد ولی تنها یک انتظار را نمی­توان از آن داشت.
درسته، خر را نمی­تواند آدم کندindecision. بزرگترین دانشمندان هم نمی توانند خر را آدم کنند. مثال طلبگی بزنم؛ بز اخوش، نحوی نمی­شود.
حالا خر کیست؟
بهتره اینطوری جواب بدهم که ربما حامل فقه و لایفقه. خر کسی است که توهم فقاهت داشته باشه البته این قابل سرایت هم هست.
آیا ما ممکنه فیلسوف خر باشیم؟
بله ممکن است. شاید من و شما هم فیلسوف خر یا فقیه خر یا مهندس خری باشیمsad.
 همانطور که حضرت سعدی می فرمایند می توان در رکاب پیامبران باشی به مقدس ترین مکان ها نیز بروی ولی هنوز خر باشی.
بهتره مقداری توضیح بدم. خر کسی است که هرچی بهش بگی فقط بلده عرعر کند. فرق انسان با حیوان، نطق اوست. نطق زایا است، پیچیده است اما عرعر اینگونه نیست.
خر نمیتونه وارد علم بشود.


خب معیارخریت چیه حالا؟
این خریت ظریف که در جلد ما انسان های می آید وقتی است که ما مناسبت خود را با علم از دست می دهیم وقتی که فکرمیکنیم که علم درباره امور است پس معیار خریت آن است که بفهیم که موضوع علم انسان است بله نهایتا موضوع علم، انسان است.

 

دوخط هم تفلسف کنیم.
درمقدمه کتاب تمهیدات جمله اول:
این تمیدات نه برای استفاده محصلان بلکه برای معلمان فرداست.
محصلان با معلمان فردا چه فرقی دارد؟ یعنی چی؟ بله یعنی هر محصلی، قرار نیست معلم شود.
محصلی که درگیر علم باشد وقتی که درحال تحصیل است احساس میکند این مسائل همان نقظه ی ابهامی است که در جان خودش احساس می­کند.
علم در روایات یک اولا یک یافت وجودی است. برخی از ما در زندگی شاید غربت علم را درک نکرده باشیم. ما همواره میتوانیم نقش بازی کنیم و این نقش بازی کردن، عاقبتی ندارد در ادبیات خر، سر پل خرگیری گیر می افتیمcrying.
مختال یعنی وهم زدگی، برای بعضی از ماها به پهنای  یک عمر طول میکشد تا بفهمیم.

نتیجه
اگر این غربت را نمی فهمی مطلقا خری. خر خود را دانا فرض می کند فلذا در دانایان خر زیاد داریم. واگر می فهمی ولی توجه نمی کنی آدم عامی هستی و بهره ای از خریت داری اما اگر به این توجه کنی که من کی ام؟ قرار است چه کنم؟ تبریک بهت می گویم چرا که وارد راه علم شدیده ای.

 

مهدی باقری طادی